گربه ملوس من

بچه‌ای دم گربه‌ای را گرفته بود و گربه هی جیغ می‌کشید. باباش میگه داری  چیکار میکنی؟ بچه میگه من فقط دم گربه را گرفته‌ام، اون خودش داره میکشه. 

 

حالا این حکایت من و تو است! من فقط دم تو را گرفته‌ام و تو خودت آنرا داری می‌کشی. اگر آرام بگیری و به آغوشم بیائی، آنوقت خواهی دید که چه عاشقانه ناز و نوازشت خواهم کرد و ... 

 

 

  

پینوشت: این پاسخی به این انتقادت است که گیر میدهی، همه چیز را منفی میبینی، منفی بافی میکنی و...   

 

درد دل

وقتی خوشحالم کم حرف میزنم
وقتی ناراحتم کم حرف میزنم
وقتی عصیانیم کم حرف میزنم
وقتی دلم میشکنه لال‌مونی میگیرم

وقتی با یکی صمیمی میشم تازه می‌فهمم که چقدر حرف برای گفتن دارم. 

 

انگاری که همه حرفهام درد دله!
 

 

پینوشت: 

این متن رو از این نوشته مثل همه عصرها الهام گرفتم. 

تغییر دین

یک بابائی که چند ساله مسیحی شده و اسلام و مسلمونها رو مسخره میکرده است، حالا از یک مادر پیر که مسلمون سنتی است، خواسته که براش دعا کنه تا کارش درست بشه. 

 

البته که همه ما باید دعا و کمک کنیم که گره کارش باز بشه، ولی این واسه من عجیبه که ایشان با این آمپر بالای ضداسلامیش، چه‌جوری از یک مسلمون (که عقیده‌اش رو مسخره میکرده) خواسته که براش دعا کنه و ...!! 

 

هم‌سر یا هم‌ناف؟

یک مهمانی زنانه بود که خانمها مردها رو به حیاط تبعید کرده بودند تا راحت بتوانند حرفهای درگوشی را بی پروا بزنند! 

البته که مردها هم حرفهای درگوشی داشتند! مردی داشت با افتخار از شاهکارهای سکسولوژی خودش تعریف میکرد که پریدم وسط حرفش و گفتم اینها را به زنت هم گفته‌ای؟ یکدفعه این آقا دو تا شاخ درآورد و همانطور که گاو به گاوبازها حمله میکند بمن خروشید که مگه بچه شده‌ای؟ مگه خودت از این کارها نمیکردی و ... 

 

اینجا بود که فهمیدم یارو بعداز بیست و هفت سال زندگی مشترک هنوز معنی همسر بودن را نفهمیده و زوجش را برای هم‌ناف بودن و یا کمی پائین‌تر از ناف میخواسته است! و از طرف دیگر با مردی که فقط چهار بار دیده و در مجموع شاید دوازده ساعت در مهمانیها با او بوده، خیلی صمیمی‌تر از زوجه‌ بیست و هفت ساله‌اش می‌باشد. 

 

نکته دیگر اینکه موضوعی که در محفل مردان (مردان مانند خودش) مایه غرور و افتخار است، میتواند در محفل زنان و زوجه‌اش مایه شرم و دردسرآور باشد. 

 

خدا بداد من و خانواده‌ام برسد با این دوستان خانوادگی! 

من هیچ عیب و ایرادی ندارم و کامل هستم

وقتی که میگی من هیچ عیب و ایرادی ندارم و ...، اونوقته که نه تنها با من، که با خودت هم صادق نیستی! 

... و اونوقته که نه تنها خودت رو، که این رابطه و من را به لجن میکشی! 

مگه نه اینکه هر چیز که یک جا بماند میگندد؟ 

 

وقتی که میگی هروقت فکر کردی من باهات صادق هستم، اونوقت بیا (با توجه به اینکه میدانی منظور من صداقت صددرصد و به آن سمت پیش رفتن است)، نه تنها پای مرا میبری که مرا ناامید میکنی. 

 

... و این تو نیستی که همه اینها را میگوئی، که این غرورت است! همان غروری که باعث شد شیطان به انسان سجده نکند و تسلیمش نشود و همین باعث شد که از درگاه خدا اخراج شود و دشمن خلق و خالق شود.